...شلغم نپخته ايي از افکارم...



تازگيا خيلي دچار استرس ميشمادماي جديد کاراي جديد شکستن يه مرزي و عقب بردنش و دوباره ساختن يه مرز جديدازکي تحمل اين همه تغيرو دارم ؟! راستي تماس تلفني هم رتبه ي اولو توي کاراي بيهود و استرس زا داره اينجا کسي گوش ميده هنوز؟ حس ميکنم صدام توي سرم ميپيچه.! 


 


 


تصاوير زيباترين قلعه هاي دنيا - آکا

 


بعد از دوسال من هنوز هم اينجام


با قبل خيلي فرق کردم ولي خاطرات به نظرم هنوزم زيباست


اينجا برام شده مثل يه قلعه ي ساکت و متروک


درسته الان تار عنکبوت گرفته ولي يه روز يه پناهگاه امن و شلوغ بود .


يه قلعه سنگي که شبا پر ميشد از نور شعله هاي اتيش و هياهو


حالا دو باره برگشتم به قلعه و ميبينم خاک و خورده سنگ همه جا رو گرفته


مشعل ها خاموشن 


ولي من هنوز اينجام و با علاقه به همه ي اين دگرگوني نگاه ميکنم


دستونشته هام منتقل شدن به يه پناهگاه امن ديگه : اينستاگرام reyhane.rr2903


 


عکس-نوشته-هاي-شاد-بودن-9.jpg (400×268)


 


 


    گاهي وقتا بي بهونه حال خودتو خوب کن


    برو کافي شاپ بدون اينکه منتظر يه نفر ديگه باشي


     يه کيک شکلاتي خوشمزه سفارش بده تنهايي و با لذت همشو خودت بخور


     بعد يکم با خودت تو خيابونا قدم بزنو هر چي اهنگ شاد داري گوش کن


     همينطوري بيخودي لبخند بزن


     تا برسي به مغازه ايي که دوست داري و ازش يه کادوي خوب براي خودت بگير


    گيريم که هيچ مناسبتي نباشه 


    گيريم کلا تنها باشي يا هر دليل ديگه ايي


     تا ابد که نميشه حال خودتو بگيري


     گاهي وقتا تمرين کن يهويي و بي بهونه شاد شي


     حالا گيريم که از قبل غمگين هم باشي


     دوست داشتن






 


109221.jpg (650×432)


 


نگاه کن


  که غم درون ديده ام 


 چگونه قطره قطره آب مي شود 
 چگونه سايه سياه سرکشم 
 اسير دست آفتاب مي شود 
 


 نگاه کن 


 تمام هستيم خراب مي شود 
 شراره اي مرا به کام مي کشد 
 مرا به اوج مي برد 


 مرا به دام ميکشد 
  نگاه کن 
 تمام آسمان من 
 پر از شهاب مي شود 


 تو آمدي ز دورها و دورها 
  ز سرزمين عطر ها و نورها 
 نشانده اي مرا کنون به زورقي 
  ز عاجها ز ابرها بلورها 


 مرا ببر اميد دلنواز من
ببر به شهر شعر ها و شورها 
به راه پر ستاره ه مي کشاني ام 
فراتر از ستاره مي نشاني ام 


نگاه کن 
من از ستاره سوختم 
لبالب از ستارگان تب شدم 


چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل 
ستاره چين برکه هاي شب شدم 


 چه دور بود پيش از اين زمين ما 
 به اين کبود غرفه هاي آسمان 
 کنون به گوش من دوباره مي رسد 
 
صداي تو 


  صداي بال برفي فرشتگان 


 نگاه کن که من کجا رسيده ام 
 
به کهکشان به بيکران به جاودان 


 کنون که آمديم تا به اوجها 


 مرا بشوي با شراب موجها 
 مرا بپيچ در حرير بوسه ات 


 مرا بخواه در شبان دير پا 
 مرا دگر رها مکن
 مرا از اين ستاره ها جدا مکن 


 نگاه کن که موم شب براه ما 
 چگونه قطره قطره آب ميشود 
 صراحي سياه ديدگان من 
 به لالاي گرم تو 


 لبالب از شراب خواب مي شود 
 به روي گاهواره هاي شعر من 
 نگاه کن 
 تو ميدمي و آفتاب مي شود.


"فروغ فرخزاد"







 


201542512393310a.jpg (600×400)


 


در خفقاني اسيرم و گاه از احساس فشرده شدن گلويم در اين شرايط 


 لذت ميبرم !!!


مثل وقتي که سخت چيزي را بخواهي اما ان را از خود دريغ کني


به ارزوي وصال چيزي  بهتر.


يا شايد خلسه ايي عرفاني که در ان تنفس را هواي نفس بداني.


يک جور تزکيه نفس از عقل و ارامش يا شايد تمريني براي جنون!!!


و اين عين مرگيست که خودخواسته خود را به کامش ميکشانم.


و پشيماني. نه!مثل وقتي که از ويراني ات پشيمان نميشوي.


 


مختار : لا حَولَ ولا قُوّةَ إلاّ باللّه ؛ دنيا با همه‌ي عظمت و زيباييش روزي خواهد مرد و خورشيد و ستارگان با همه فروغشان تاريک خواهند شد ، کوه‌ها با تمام بلندا و غرورشان فرو خواهند ريخت و آبي درياها کدر شده ، آبشان به جوشش در خواهد آمد و سبزي جنگلها به سرخي خواهد گراييد چونان آهن گداخته در کوره ، در چونان هنگامه‌اي ، آدمي مورچه‌اي را ماند که آب در خانه‌اش افتاده و او آسيمه سر در پي مامني مي‌دود، مي‌دود، مي‌دود و کجاست جنت الماوا ؟ پلي را بين خود و بهشت خدايش مانع مي‌بيند و اين پل گاه پهن است و گاه باريک ، گاه صاف است و گاه پيچاپيچ، گاه تيز و گاه لغزان ، اعمال ما در اين دنيا کم و کيف ما آن را معين مي‌کند ؛ براي حکام جور چونان تار مو باريک است و لغزان و لغزان و لغزان .


آن روز تمام اعضاء و جوارح ما بر عدالت يا بي‌عدالتي ما شهادت خواهند داد و هيچ عملي ، هيچ عملي هولناک‌تر از بي عدالتي نيست . شما مدتي زمام امور خويش را به مختار ابو عبيد ثقفي سپرديد و خواستيد در ميانتان به عدالت حکومت کند تا آنجا که در توانم بود به طلب حقتان کوشيدم و با آفتهاي عدالت خواهي جنگيدم ، من هرچه که بودم و هرچه که هستم خدايم بهتر مي‌داند. بد خواهان کذابم مي‌نامند و ستمکاران ، دنيا دوست و قدرت طلبم مي‌خوانند. اويي که مبرا از خطا و گناه است ولي و وصي خداست ، کتمان نمي‌کنم که در مسير قيام گاه پايم لغزيده و گاه دست و زبانم خطا کرده است گوشهايم گاه نشنيده‌اند ، چشمهايم گاه نديده‌اند از خدا مي‌خواهم که مرا ببخشد و خدا ارحم الراحمين است ؛


امروز مي‌خواهم به مصاف تزوير بروم که بدترين آفت دين است ، تزوير با لباس ديانت و تقوي به ميدان مي‌آيد تزوير سکه ايست دو رو که بر يک رويش نام خدا و بر روي ديگرش نقش ابليس است عوام خدايش را مي‌بينند و اهل معرفت ابليسش و چه خون دلها خورد علي از دست اين جماعت سر به سجود آيه خوان و به ظاهرمتدين 


يا ايها الذين امنوا ، امنوا به شما قول مي‌دهم چنانچه با همان نيات روزهاي نخستين قيام شمشير بزنيد پيروزيد و بر دشمن مزور غلبه مي‌کنيد ، در ميان شما هستند کساني که احيانا قصد تسليم دارند من بيعتم را از ايشان بر مي‌دارم و اتمام حجت مي‌کنم


تزوير به شما امان مي‌دهد تا مقاومتتان را بشکند پس از غلبه شک نکنيد گردنتان را خواهد شکست . 


"خطابه ايي براي تمام دوران.تمام انسان ها.


اميدوارم تو دغدغه هاي زندگي روزمره مون از قضاوت خودمون پيش وجدان پاک الهي غافل نشيم.


التماس دعا"



کتابخونه ها يکي از  جذاب ترين و اسرار اميز ترين مکان هاي دنيا هستن


جادوي سفر به دنياي خيال و پا گذاشتن به ماوراي  مرز هاي واقعيتو فقط ميشه تو اينجور جا ها پيدا کرد


داشتن يک کتابخونه از جمله لذت هاي وصف نشدنيه که نميشه به سادگي ازش گذشت


و رفتن به کتابخونه موحبتيه که هر کس ميتونه به سادگي در حق خودش بکنه.


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

... شرکت اشکان سازه بازاریابی آی آدما چه می کنید؟ Inbal سالنامه کانون فرهنگی هنری امام علی بن موسی الرضا طاد کارشناس سئو سینماهای شیراز و فیلم های درحال اکران در آن ها